Tuesday, April 11, 2006


به زندگی سلامی دوباره خواهم کرد.
شماها
جاناتان لیوینگستون (مرغ دریایی )رو می شناسين؟؟؟ خوب من آسی شونم. گاهی اوقات روحیه ی جاناتانیم می زنه بالا فعلا دارم درگیرزندگی مشترک میشم به روش کاملا سنتی. کم کمک دارم هضمش می کنم ولی با وجود همراهی های همه جانبه جناب همسر و سنگ تمومی که ماما و بابا و اميد وليلا، آرزو وعلی، احسان و الهه و زهرا (اعضای خانواده ام) گذاشتن این واقعه برام مثل عمليات حرارتی افزایش چقرمگی بود. من تصميم دارم که زندگیمو بسازم و توش کارایی بکنم که دوست دارم وهمونطوری که امید گفت تنها آدمی که از این قضیه نفع می بره خود خود خودمم. فعلا که یه لیست از برنامه های بلند مدت زندگی به همراه راه های رسیدن به اون تهيه کردم- اصلا به روتون نیارید اینو از آقای همسر(با اجازه از خورشيد خانوم) یاد گرفتم، که اگه به خودم بود عمرا یه جا رو این زمين خدا می نشستم و چيزایی که می خواستم رو می نوشتم - و چهار نعل پيش به سوی اونم.
پیش به سوی یک زندگی پویا

No comments: