Sunday, August 29, 2010

پيدا كنيد كمپلکس فروش را

شايد وقتي ديگر رو سالها پيش ديدم وبسيار ازش خوشم اومد در حالي كه به اهالي خونه مي گفتم كه از اين فيلم خيلي خوشم اومده همه با تعجب بهم نگاه مي كردن كه آخه از كجاي اين فيلم تو خوشت اومده. فضاي كلي فيلم تاريك و نمور بود و پر از چشماي درشت و وحشت زده سوسن تسليمي در سه نقش.

الان كه زمان اكرانش رو ديدم، 1367 بود. خيلي بعيده كه من اين فيلمو توي 6 سالگي ديده باشم فكر كنم وقتي ديدمش 10 تا 11 سالم بود. آخر دبستان يا اولاي راهنمايي. خيلي دوست داشتم فيلم رو.

Monday, June 21, 2010

My Favorite Photo


روزی روزگاری محسن


هنوز هم وقتی به یاد محسن می افتم یک حفره حس می کنم توی سینه ام. کناره های اون حفره انگار بسوزه. نمی دونم از گرمای شدبد یا سرمای زیاد. نمی دونم یه تیکه یخ روشه یا یه آهن تفتیده. حاجی دلم برات تنگ شده.

کنند یا نمایند؟

چند سال پیش نوشته ای خوندم از احمد شاملو در مورد استفاده نادرست از افعال در جاهای مختلف مثلاً استفاده از گردیدن به جای شدن. در حالی که گردیدن را باید به جای درگون و متحول شدن استفاده کرد. نمایند را باید در جایی استفاده کرد که غرض نشان دادن چیزی است و الخ
خلاصه این نوشته رو من تو هر چی می نویسم به کار می گیرم. داشتم دستورالعمل های سیستم مدیریت یکپارچه رو برای شرکت می نوشتم که بخشی از اون پر از فعل نمایند بود برای همین با استفاد ه از جایگزینی (1) همه نمایند ها را به کنند تبدیل کردم. سند را نهایی کردم. امضا کردم و امضاهای لازم را گرفتم و برای همه مدیران سازمان کپی گرفتم.
امروز صبح مدیر کارخونه زنگ زد و گفتم دخترم دستورالعمل تحلیل داده ها دم دستته؟ منم خوشحال از اینکه آقای ایرانی دستورالعملها رو داره می خونه و علاقه نشون داده گفتم بله و رفتم سراغ دستورالعمل. گفت جلوی اسم منو ببین. آخه این انصافه؟ دیدم نوشته نادر ایرانی/ کننده مدیریت در کارخانه.
فکم افتاد. رسماً افتاد این سند الان دست همه مدیرها و سرپرست ها بود
(1) replace all

Monday, November 23, 2009

ح


Wednesday, November 18, 2009

چ


ج