Monday, June 21, 2010

روزی روزگاری محسن


هنوز هم وقتی به یاد محسن می افتم یک حفره حس می کنم توی سینه ام. کناره های اون حفره انگار بسوزه. نمی دونم از گرمای شدبد یا سرمای زیاد. نمی دونم یه تیکه یخ روشه یا یه آهن تفتیده. حاجی دلم برات تنگ شده.

No comments: