skip to main
|
skip to sidebar
آسی لیوینگستون
نوشتن رو دوست دارم. اینم یه جور دفتر خاطرات
Sunday, August 06, 2006
به مامان فاطی گفت: دستم سوخته.
مامان فاطی گفت: عزیزدلم به مامانت بگو چربش کنه. چی شد که سوخت؟
سحر: تو گل فروشی دستمو زدم به یه حارکتوس
نینای زیبای من 3 سالشه
No comments:
Post a Comment
Newer Post
Older Post
Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
دوستان
آب، خاک، باد، آتش
آسمان و زمین
آوای آزاد
آینه
اقرا باسم ربک الذی خلق
تصويرگران کتاب کودک ایران
روکسی خانوم
زيبا دختر
ساتيار امامی
سهم روزانه آهنگ
سهم روزانه عکس
شعر کهن
شيدانه
غذاهای خوشمزه
فانوس
فراسوی تفسیر
قصه های عامه پسند
نور و نار
نیلوفر
کارگاه
کتاب های عامه پسند
کسوف
گوناگون
نوشته های پیشین
►
10
(4)
►
Aug
(1)
►
Jun
(3)
►
09
(21)
►
Nov
(9)
►
Oct
(1)
►
Sep
(2)
►
Aug
(1)
►
Jul
(1)
►
Apr
(1)
►
Feb
(5)
►
Jan
(1)
►
08
(38)
►
Nov
(2)
►
Sep
(1)
►
Jul
(8)
►
Jun
(4)
►
May
(2)
►
Apr
(13)
►
Mar
(3)
►
Feb
(4)
►
Jan
(1)
►
07
(3)
►
Mar
(2)
►
Jan
(1)
▼
06
(83)
►
Dec
(5)
►
Nov
(13)
►
Oct
(4)
►
Sep
(6)
▼
Aug
(6)
No title
اگه گفتین اشکال این شعر تو چیه؟نابرده رنج، گنج میس...
' Chuang Tzu dreamed that he was a butterfly.All ...
به مامان فاطی گفت: دستم سوخته. مامان فاطی گفت: عزی...
به قول خودش یه برق تار وارده. نقشه برق تخت باباعلی...
►
Jul
(3)
►
Jun
(22)
►
May
(21)
►
Apr
(3)
No comments:
Post a Comment