Sunday, November 05, 2006



با همه غم هاي دنيا آشنايم


دردها و دغدغه هاي نهان را آينه ام


صيد من ، پنهان ترين جنبش


با دل من كوفته نبض هزار انسان خوف انديش


اضطراب قوم را از چشم هاشان مي شناسم


با درنگ لحظه هاشان آشنايم


دست مرموزي كه خاك خاطر هر زنده را آرام


با درشت انگشت هاي هرزه كاويده است


بر دل بي تاب من هم پنجه ساييده است


سوسوي چشمي كه از ژرفاي تاريكي


گونه ها را نور سرد خوف پاشيده است


بر دهان باز و چشم وحشت من نيز خنديده است


با همه غم هاي دنيا آشنايم


آينه ام بردگان رهسپار دور را تا پاي ديوار بلند كار


سنگ خاموش گذرگاهم


بازگوي گفتگو هاي نهانم


ابر حيرانم


ديده ي اميد ها را در پي خود مي كشانم


رنگ هر انديشه را رنگين كمانم


منوچهر آتشی

No comments: