يك شنبه 23 تير ماه 1387
من و تو قصهی یک کهنه کتابیم، مگه نه؟
یه سوالیم، یه سوال بیجوابیم، مگه نه؟
یه روزی قصهی پرغصهی ما تموم میشه
آخرش نقطهی پایان کتابیم، مگه نه؟
پشت هم موج بلا میشکنه و جلو میآد
وای بر ما که رو آب مثل حبابیم، مگه نه؟
کی میگه ما با همایم ، ما که با هم جفت غمیم
دو تا عکسیم و به زندون یه قابیم، مگه نه؟
ای خدا ابر محبت چرا بارون نداره
آسمون خشکه و ما تشنهی ابریم، مگه نه؟
کار دنیا رو که چشمم دیده بود گفت به دلم
ما دو تا پنجرهی رو به سرابیم، مگه نه… مگه نه؟
بيژن سمندر
ه(منبع : آخرين جرعة جام)ه
No comments:
Post a Comment